آنچه در ادامه بیان میشود به معنای علت تامه آغاز جنگ ایران و عراق نیست، زیرا مجموعهای از عوامل موجب هجوم عراق به کشور ایران شد. یکی از عوامل تحریک کننده آغاز جنگ، فعالیتهای مشترک جریان شیرازی و قسمتی از بیت آیت الله منتظری(محمد منتظری و سید مهدی هاشمی) بود که با هم مرکز نهضتهای آزادیبخش جهانی را در تهران بنیان نهاده بودند. در ادامه شرح مختصری از جریان بیان میشود.
آیتالله سید محمد شیرازی پایهگذار جریان شیرازی، در عرصههای اجتماعی و سیاسی بسیار فعال بود. وی رهبری و هدایت دو مجموعه را بر عهده داشت:
1. مجموعهای که برنامههای اندیشههای دینی و مذهبی او را دنبال مینمود. مسئولیت این مجموعه برعهده برادرش سید حسن شیرازی بود که رویکرد مذهبی و تربیتی داشت. این مجموعه خود را از سیاست دور نگاه میداشت و مرکزی برای نشر افکار شیعی در مناطق مختلف دنیای اسلام بود. مباحث تقابل شیعه و سنی و رفتارهای تند مذهبی در این مجموعه پررنگ بود و شخص سید حسن شیرازی نیز اهتمامی فراوانی به این امور داشت. چنانچه سید حسن شیرازی، در کربلا خودش قمهزنی میکرد و هیئتی نیز برای ترویج قمهزنی میان علما و طلاب تشکیل داده بود. سید صادق شیرازی برادر دیگر سید محمد شیرازی به این شاخه از جریان شیرازی نزدیک بود و با آن همکاری میکرد. پس از فوت آیتالله سید محمد شیرازی، مرجعیت سنتی در میان هواداران شیرازی به وی رسید و جریان شیرازی ممحض در مسائل مذهبی شد و حتی از بسیاری رویکردهای اجتماعی و تربیتی نیز کناره گرفت.
2. مجموعهٔ دوم جریان شیرازی حرکتی انقلابی تحت عنوان جنبش «طلائع الرسالیة» یا«طلائع الرسالیین» بود که رهبری اجرایی آن را سید محمدتقی مدرسی خواهرزادهٔ سید محمد شیرازی برعهده داشت. از این جنبش که آیتالله سید محمد شیرازی رهبریِ معنوی آن بود، با عنوان «حرکة المرجعیة» نیز یاد شده است. این جنبش براساس اندیشه ولایتفقیه و مرجعیت سید محمد شیرازی شکل گرفته بود. افکار و ادبیات سیاسی این جنبش بسیار نزدیک به افکار جریانهای نوسلفی همچون اخوان المسلمین، سید قطب و ابوعلی مُودودی بود و بحث جاهلیت جدید در گفتمان آنها پررنگ بود. تشویق بر انقلابهای مردمی و مبارزه با حاکمان فاسد خط مشی اصلی این جنبش بود. جنبش طلائع الرسالیة در کربلا تأسیس شد ولی با استقرار سید محمد شیرازی در کویت، آنها نیز به مدرسهٔ پیامبر اعظم(ع) در کویت منتقل شدند و در آنجا سازماندهی و گسترش بیشتری یافتند. این جنبش متشکل از یک شورای مدیریت بود و هر یک از اعضای این شورا مکلف به پیشبرد برنامههای آن در یکی از کشورهای حاشیه خلیجفارس شدند و بر اساس آن این جنبش به سه سازمان تقسیم شد: 1.منظمة الثورة الإسلامیة فی شبه الجزیرة العربیة(برای فعالیت انقلابی در عربستان) 2. الجبهة الإسلامیة لتحریر البحرین(برای فعالیت انقلابی در بحرین) 3. منظمة العمل الاسلامی العراقی(برای فعالیت انقلابی در عراق)
بعد از انقلاب سید محمد شیرازی از کویت به ایران و شهر قم مهاجرت نمود و سازمانهای وابسته به جریان شیرازی نیز به ایران منتقل شدند و با تکیه بر حمایت ایران، فعالیتهای انقلابی خود را در کشورهای منطقه گسترش دادند. طلایعالرسالیة و سازمانهای تحت رهبری سید محمدتقی مدرسی نزدیکی فکری خاصی با محمد منتظری و بیت آیتالله منتظری داشتند. این رابطه در قبل از پیروزی انقلاب ایران نیز وجود داشت، چنانچه هنگامیکه محمد منتظری در کویت مستقر شد، اتاقی در حسینیه و مدرسهٔ رسول اعظم در اختیار وی قرار گرفت. این موضوع موجب شد جریان شیرازی بعد از انقلاب با تکیه بر حمایت محمد منتظری، آزادی عمل گستردهای در ایران به دست آورند و فعالیتهای خود را در کشورهای منطقه تقویت کند. بعد از شهادت محمد منتظری نیز بیت آیتالله منتظری و خصوصاً سید مهدی هاشمی بهعنوان مسئول نهضتهای آزادیبخش، پشتیان و حامی سازمانهای انقلابی جریان شیرازی بودند. همهٔ اینها موجب شد پس از انتقال سه سازمان منشعب از طلائع الرسالیین به ایران، آنها نفوذ بسیاری در کشور بیابند. آنها رادیوی عربی ایران را در دست گرفتند و سفارت ایران در بعضی از کشورهای عربی همچون عمان و بحرین به اعضای مرتبط با جریان شیرازی سپرده شد.
همچنین اعضای شورای سیاسی این جنبش در هماهنگی با سید مهدی هاشمی، محلی را در پاکدشت برای تربیت طلبه و نیروهای انقلابی دریافت نمودند و با تأسیس مدرسه دینی القائم درصدد کادرسازی از نیروهای جوان کشورهای حاشیهٔ خلیجفارس و کشورهای عربی برآمدند. مکان مدرسهٔ القائم پیش از انقلاب متعلق به دفتر فرح پهلوی بود و دارای امکانات رفاهی و علمی خوبی بود. طلاب عرب در پاکدشت از فضای سیاسی تهران دور میماندند و تنها از گفتههای رهبران جنبش الرسالیه پیروی میکردند.
در آن زمان بسیاری از جوانهای پرشور شیعه عرب توسط این جریان به ایران منتقل میشدند، قسمتی از آنها برای تحصیل علوم دینی به حوزهٔ القائم فرستاده میشدند و قسمتی برای کارهای فرهنگی و انقلابی انتخاب میشدند و قسمتی نیز در پادگانی در کرج آموزش نظامی میدیدند. برای نمونه شیخ نمر باقر النمر و احمد عبدالله سامبی رئیسجمهوری سابق جزایرکومور از شخصیتهایی بودند که آن زمان در مدرسهٔ القائم تحصیل میکردند.
جریان شیرازی در سالهای ابتدایی انقلاب، فعالیتهای انقلابی و حتی نظامی را در کشورهای عربی اجرایی میکرد که تبعات و دردسرهای فراوانی برای نظام داشت. چنانچه سید هادی مدرسی، برادر سید محمد تقی، فعالیت فراوانی را برای اسقاط رژیم آلخلیفه در بحرین آغاز کرد و حتی گروه تحت رهبری او در سال 1981میلادی(1359 شمسی) به کودتای نظامی دست زد، اما کودتا شکست خورد و دولت بحرین ایران را به سازماندهی این کودتا متهم کرد.
از طرفی دیگر «منظمة العمل الاسلامی العراقی» فعالیتهای گستردهٔ انقلابی را در عراق آغاز کرده بود. رادیو عربی ایران در اختیار این گروه بود و شخص آیتالله سید محمد شیرازی بیانیههای تند و آتشینی علیه حزب بعث و حاکمان عراق صادر میکرد که از طریق این رادیو خوانده میشد.
اولین بیانیهٔ ایشان مدتی بعد از انتفاضهٔ رجب عراق در تاریخ 15/10/1399 قمری(17 شهریور 1358) صادر شد. وی در این بیانیه فتوا به کفر حزب بعث داد و خواستار انقلاب در عراق شد. او عشایر و قبایل عراق را به مسلح شدن و قیام بر ضد حزب دعوت میکرد و از ارتش میخواست به مردم بپیوندند و سلاحها در اختیار آنها بگذارند. با ترور سید حسن شیرازی به دست عوامل صدام در تاریخ ۱۲ اردیبهشت 1359 تندیِ این بیانیهها بیشتر شد و ایشان همهٔ مسلمانان را در غرب و شرق عالم دعوت به قیام علیه منافع حزب بعث نمود.
همزمان با فعالیتهای تبلیغی سازمان عمل اسلامی(شاخه انقلابی شیرازی در عراق) که برای عملیات نظامی و چریکی ارزش بسیاری قائل بود، به پیکار مسلحانه روی آورده بود که ترور نافرجام طارق عزیز در سال 1979میلادی ازجمله عملیاتهای این سازمان بودند.
به نظر میرشد این فعالیتهای آشکار در صدور انقلاب و اسقاط حکومتهای کشورهای منطقه در تحریک حکومت بعث برای حمله نظامی مؤثر بوده است و در کنار دیگر علل تجاوز صدام به ایران مورد توجه قرار گیرد.
هنگامیکه صدام به ایران حمل کرد و جنگ ایران و عراق آغاز شد، سید محمد شیرازی این اتفاق را فرصتی برای ساقط کردن حکومت حزب بعث در عراق دید. بر این اساس مردم را به تمرُّد از حزب بعث، فرار از ارتش و ملحق شدن به نیروهای ایرانی فرا میخواند. در این زمان سیدمحمد شیرازی استمرار جنگ بین ایران و عراق را تا سقوط صدام خواستار میشد و هرگونه مذاکره برای صلح یا آتشبس با صدام را مردود میدانست. اما چند سال بعد با نفوذ رقیب آنها یعنی حزب الدعوه در ایران، امید شیرازیها به تصدی رهبری عراق بعد از جنگ متزلزل شد و بدین گونه اعضای حزب الدعوه(خطِ نجف) که رقیب جریان فکری آیتالله سید محمد شیرازی(خطِ کربلا) به شمار میرفتند، از سوی حکومت ایران متصدی انقلاب در عراق شده بودند و این به معنای نادیده گرفتن رهبری آیتالله سید محمد شیرازی برای انقلاب در عراق بود. اینجا بود که رابطهٔ سید محمد شیرازی با انقلاب اسلامی تیره شد و جریان شیرازی بعد از فتح خرمشهر مخالفت با جنگ را در پیش گرفتند. و این آغازی بود برای علنی شدن اختلافات در موضوعات دیگر…
( قمستی از این مباحث را با توضیح بیشتر در کتاب درسنامه نقد تشیع انگلیسی همراه با اسناد و مدارک بیان کردهام و قسمتی دیگر از آنها در آینده در کتاب مستقل درباره جریان شیرازی منتشر خواهم کرد.)
با سلام و عرض ادب . ایا حذف بعضی از الفاظ و عبارات عمدی است ؟
بعنوان نمونه نهضت های ازادیبخش “سپاه” ندارد . سیدمهدی هاشمی قبل نامش “پاسدار” ندارد . به صدور انقلاب و نظریه امام خمینی و نیز فراخوان ایشان برای قیام ارتش عراق اشاره نشده .
ظاهرا تصمیم صدام برای حمله از تابستان 57 و تضعیف نظام شاهنشاهی بوده که در بهار 58 تشدید می گردد و طی این ماه ها فعالیت های شیرازی ها وجود نداشته تا بر تصمیم اصلی صدام اثر گذارد .
از توجه و عنایت حضرتعالی سپاسگزارم .