تازه ها
شیعه بسترساز جمود در تفکر و خشونت در رفتار نیست

شیعه بسترساز جمود در تفکر و خشونت در رفتار نیست

میزگردی پیرامون تکفیر با حضور  مهدی مسائلی و محمدحسین اریسیان

کانون خبر : امروز ضرورت و اولویت بحث پیرامون اندیشه وجریان تکفیر به عنوان یک اندیشه افراطی و خطرناک بر کسی پوشیده نیست. نگاهی به تحولات و تحرکات این اندیشه و جریان بسیار خطرناک و خزنده نه تنها منطقه خاورمیانه را تهدید می کند بلکه سرطان تکفیر و افراطی گری با سرعتی فزاینده در حال تکثیر در جهان است. امروز این اندیشه دقیقا در مقابل تفکر وحدت وتقریب صف آرای کرده و تهدیدی بزرگ برای مسلمانان و بیداری اسلامی به شمار می آید. در این میان، متأسفانه دشمنان اسلام نیز از این فرصت بهترین استفاده را نموده و با تقویت و هدایت افراط گرایی در میان مسلمانان در تلاش اند تا استعلای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نظامی خویش بر مسلمین را بیش از پیش نمایند. کانون خبر بنا بر رسالت ذاتی و رسانه ای خود تصمیم گرفت میزگردی با حضور صاحب نظران برای بررسی هر چه علمی تر این جریان برگزار کند. اگرچه به نظر می رسد افراط گرایی در میان شیعیان و اهل سنت دارای خاستگاه های متفاوتی بوده و این دو در تقابلی جدی با یکدیگر هستند، ولی اگر بررسی کاملی میان جریان افراط گرای اهل سنت و جریان های تندرو و افراط گرای شیعه داشته باشیم، وجوه اشتراک فراوانی را میان این دو گروه می یابیم که می تواند ما را به الگوی مشترکی در جهت مقابله با آنها برساند در این میزگرد حجت الاسلام مهدی مسائلی، پژوهشگر و نویسنده کتاب “لعن های نامقدس” و محمد حسین اریسیان، پژوهشگر خانه بیداری اسلامی اصفهان از ریشه های تاریخی، فقهی و کلامی اندیشه افراط و تکفیر گفتند.

kanoonkhabar-com-02

فروزبخش: ریشه های اندیشه های افراطی و تکفیر در شیعه و سنی را باید در کجا جستجو کنکاش کرد؟
مسائلی:  بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین. ریشه تکفیر به انحصارگرایی آن فرقه  ویا مسلک بر می گردد و اینکه هر مسلک و مذهبی خود را حق مطلق  و سایرین را باطل قلمداد می کند.
جریان تکفیر چه در شیعه و چه در سنی در بعضی جهات از حیث فکری و یا رفتاری اشتراک و انفاق نظر دارند؛ من باب مثال مبارزه با تعقل و اندیشه در جریان تکفیری شیعه و سنی وجود دارد. در هر دو جریان با علوم عقلی همچون فلسفه ستیز و مخالفت وجود دارد و این خود ناشی از انحصارگرایی در حقیقت نزد آنها است. متأسفانه تکفیری ها و برخوردهای تند و سلبی علیه کسانی که به تدریس و تعلیم علوم عقلی می پردازند موجب شده تا تبیین شایسته ای پیرامون بسیاری از آموزه های دینی صورت نگیرد و همزمان با هجوم افکار معاند از بیرون، اسلام از درون نیز مورد جفا قرار گیرد.
یکی از نتایج تحریم علوم عقلی توسط جریان های افراط گرا در میان شیعیان و اهل سنت، ظاهرگرایی شدیدی است که این دو گروه به آن دچار هستند. برای نمونه وهابیت به دلیل اینکه مطرح ساختن مباحث عقلی را حرام و ممنوع می دانند ناچارا در همه حوزه ها متمسک به نقل می شوند و هر روایتی را هرچند ضعیف، مبنای اعتقادات و اعمال خویش قرار می دهند و چون این جریان با عقل گرایی مخالف است، با هرگونه تفسیر و درایتی در متن روایات نیز مخالف است و این موجب می شود آرا و نظرات آنها با شرایط زمانی امروز هم خوانی نداشته باشد. متأسفانه افراط گرایان شیعه نیز هم سو با وهابیت ظاهر گرایی در آموزه های دینی را سیره ی خویش ساخته اند، که البته از این روش در میان شیعیان با عنوان اخباریگری تعبیر می شود. اگرچه از نام اخباری گری در میان شیعیان بیشتر در قلمرو فقه و احکام عملی یاد می شود و زمانی که کسانی از مرگ رسمی اخباریگری در میان شیعه در قرون پیشین گزارش می دهند، مقصود اخباری گری در حیطه فقه است، با این همه، روحیه اخباری گری همچنان زنده است و افرادی با آن که در وادی فقه خود را مجتهد می نامند، ولی عملاً در سایر موضوعات اخباریگری را طریقه خویش قرار داده اند. به عبارت دیگر این عده جمود، تحجر بسته ذهنی را در مسائل عقیدتی و کلامی حکم فرما کرده و با ضمن تمسک به روایات ضعیف، هرگونه استنباط و درایتی را نیز در روایات ممنوع ساخته اند.
در این تفکر اندیشه طرف مقابل قابل تقسیم بندی و تفکیک خوب یا بد  نیست و اندیشه مقابل یک اندیشه غیر مقبول است.
برای نمونه هر دوطیف افراطیون شیعه وسنی با صوفیه مخالفت مبارزه می کنند. البته نکته اینجا است که صوفیه خود دارای شقه های مختلفی است؛ برخی از فرقه های صوفیه شریعت را قبول دارند اما جریان افراطی برای تکفیر کردن و  برای تحلیل های خود تنها پلیدترین و منحرف ترین فرقه های صوفیه را به عنوان صوفیه به عموم معرفی و این صفات را به تمامی فرق صوفیه تعمیم می دهند و با این سبک وسیاق صوفیه را به کلی تکفیر می کنند.
در اندیشه تکفیر، گاهی جای اصول را با فروع عوض می کنند و برعکس. در این اندیشه با پافشاری بر روی فروع، جای  اصول و فروع را عوض می کنند برای نمونه وهابیت روی فرعی مثل زیارت قبور که می تواند برداشت های مختلفی می تواند حول آن  وجود داشته باشد متمرکز می شوند و معارف توحیدی مهم های همچون مبارزه با طاغوت را کنار گذاشته اند؛ در حالی که بر اساس آیات قرآن کریم دو وظیفه اساسی انبیا عبادت خدا و اجتناب از طاغوت ذکر شده است و وهابیت این مسئله فرعی و فقهی را به عنوان مسایل اصول دین معرفی می کند وما امروز می بینیم وهابیت به جای دشمنی با اسرائیل و استکبار با مسلمانان ستیز دارد.
در تکفیری شیعه هم این مورد وجود دارد. برای نمونه این جریان برخی مسائل حاشیه ای و یا تاریخی حول مسئله ولایت ائمه را به عنوان اصول ولایت قبول می کند و مخالفین این مسائل را مخالف ولایت قلمداد می کند؛ برای نمونه در خصوص حادثه عاشورا مسائل خرده تاریخی ای که در طرح اندیشه عاشورا نقش مهمی ندارند مثل عروسی حضرت قاسم را مطرح و برجسته می کنند به گونه ای که اگر کسی منکر این قضیه شود به مانند کسی است که نهضت امام حسین و عاشورا زیر سوال برده است و یا بحث وجود فرزندی به نام حضرت رقیه برای امام حسین علیه السلام از مطالبی هستند که علمای فرهیخته تشیع همچون شهید مطهری به خاطر اظهارنظر علمی پیرامون آنها، مورد لعن و دشنام واقع شده و گفته های آنها مخالفت با امام حسین علیه السلام تفسیر می شود. البته این رویه منحصر به وقایع حادثه عاشورا نیست و از سوی این جریان در تمام مقولات دینی و مذهبی دنبال می شود.
اریسیان:  بسم الله الرحمن الرحیم. صحبت های جناب مسائلی در مورد اصل و فرع کردن این جریان ها مطلبی درست است و بنده هم قبول دارم. در تکمیل مبحث آقای مسائلی من چند مطلب عرض می کنم. اول اینکه هر مذهب و دینی خود را حق مطلق می داند. دوم اینکه  همیشه باطل بر پایه حق شکل می گیرد و به تعبیر قرآن باطل مانند کفی بر روی آب است.
نکته سوم تکفیر تنها بین شیعه وسنی نیست بلکه در بین مذاهب اهل سنت است و برای مثال حنبلی شافعی را تکفیر یا حنفی شافعی را تکفیر می کند و اگر یک نفر بخواهد سنی شود نمی تواند یکی از فِرق را قبول کند و پیامبر اکرم  می فرمایند: امت من  بعد از من 73 فرقه می شوند و تنها یک فرقه اهل نجات است.
از طرفی در حدیثی از امام ششم، جهل در برابر علم بیان نشده بلکه در برابر عقل آمده است و  ریشه تکفیر به جهل بر می گردد و این باعث می شود تکفیری ها طرف مقابل را تحمل نکنند. کشتار مسلمانان در میانمار و آسیای شرقی نمونه ای از تکفیر مسلمانان در این کشور بود و پیرو صحبت جناب مسائلی این جهل انحصار گرایی و مطلق اندیشی را با خود همراه دارد.

kanoonkhabar-com-03

فروزبخش: در بوم ایران چه ویژگی ها یا سنتی وجود دارد که برای مثال جریان هایی که خیلی با هم قرابت ندارند وقتی علمی بلند می شود این جریان ها حول آن جمع می شوند. برای مثال با اینکه انجمن حجتیه خیلی شباهتی به جریان شیرازی ها ندارند ولی به شیرازی ها نزدیک می شود؟
مسائلی: در ایران هم این جریان ها هم در اندیشه و هم در عمل افراط دارند. چه در شیعه و چه در اهل سنت جریان های افراطی ابتدا یک مسئله افراطی را مطرح و سپس افراد را حول آن جمع می کنند برای نمونه در عزاداری ها تعصبات مذهبی با چهره هایی متفاوت را ترویج می کنند افراد وقتی با این عزاداری ها و تقیدات پای بند می شوند و با نفی و تایید عده ای مواجه می شوند موضع گیری می کنند و یا برخی گروه ها در بحث مهدویت به مباحث عرفانی می پردازند و به نفی مباحث اجتماعی می پردازند که این انحراف است و عده ای به این اندیشه گرایش پیدا می کنند.
البته 2 گونه تعصب داریم مذموم و ممدوح؛  ممدوح، علاقه به حق است و چنانچه فرد از سخنان ناحق خود یا گروه منتسب به شما دست بکشد، خیلی خوب و ممدوح و موجب رشد است؛ اما مذموم علاقه به اندیشه خویش است که انسان را منحرف می کند، حتی به اندیشه حق و صحیح به صرف اینکه این اندیشه، اندیشه من است تعصب دارند که این مذموم و گمراه کننده است.
فروزبخش: زمینه های که جناب مسائلی عرض کردند در کدام یک از 5 فرقه اسلامی زمینه بیشتری برای تکفیر دارند؟
اریسیان: نمی توانم بگویم کدام یک از این 5 فرقه زمینه بیشتری برای تکفیر دارند. اما در شیعه و سنی یک سری باورها وجود دارد که وقتی احساس خطری به وجود آید با یکدیگر متحد می شوند. شما ببینید در سوریه ارتش آزاد سوریه، القاعده، النصره، داعش زیر یک پرچم جمع می شوند و در عراق این خطر حس نمی شود و این باورها نیز صرفاً باورهای مدهبی نمی تواند باشد.
اما مهم این است که احساس خطر از کجا به وجود می آید و آیا کاذب است یا صادق؟
اما وجود زمینه در مکتب شیعه اینکه، در شیعه زمینه برای رفتار خشن نیست یا لااقل کم است و نسبت به اهل سنت هم خیلی کمتر است البته اگر بتوانیم اسم آن را جریان تکفیری شیعه بنامیم.
فروزبخش: چرا در شیعه این زمینه کم است؟
اریسیان:  این بر می گردد به باورهای مذهبی و تربیت دینی شیعیان که در ما شیعیان متفاوت با اهل سنت است. و الحمدلله این اندیشه آزاد در انتخاب مذهب و مکتب در شیعه در طول تاریخ وجود داشته است. برای نمونه شرکت در عزاداری اباعبدالله و شنیدن مصائب حضرت در دل شیعیان از این مصائب در دل شیعیان رقت ویک نوع تنفر از اقدامات دشمنان حضرت به طور ناخودآگاه ایجاد می کند که شیعیان از دست زدن به اقداماتی از این دست متنفر می شوند.
اسدی: مفهوم حرف شما این است که شیعه بستر ساز خشونت در رفتار و جمود در تفکر را نداشته؟
اریسیان:  بله، دقیقا کسی که روضه حضرت علی اصغر علیه السلام را می شنود دلش به هیچ عنوان راضی حاضر نمی شود سر یک بچه سنی را ببرد به عبارتی این روضه ها بار روانی با خود دارد و آموزش می دهد و صرفا گریه برای آمرزش گناهان و آرامش و ذکر مصائب نیست و شیعه را تربیت نیز می کند. ببینید اهل سنت این نعمت بزرگ تربیتی و روانی محروم هستند.
در سیره امام صادق علیه السلام هست که ایشان با اهل سنت دوران خود مهربان بودند و رفتار خشونت آمیزی نداشتند و در فتار شیعه زمینه خشونت طلبی وجود ندارد

kanoonkhabar-com-02

اسدی: کشتار اهل سنت در تبریز توسط شاه اسماعیل صفوی در ابتدای عهد صفویه نمونه ای از تکفیر شیعه نیست؟
اریسیان: البته یک مورد از این رفتار در تاریخ شیعه سابقه دارد که به شاه اسماعیل صفوی بر می گردد و به گردن شیعه نمی توان انداخت چرا که این اقدام یک حرکت سیاسی از طرف شاه اسماعیل بود که هیچ یک از علما و عوام این حرکت را تایید نکردند
مسائلی: در اهل سنت افراط گرایی ربطی به مذاهب فقهی ندارد و مرتبط با اندیشه های اعتقادی است. اشاعره در میان اهل سنت و  اندیشه وهابیت بر مبنای اندیشه های اشاعره افراطی شکل گرفت و یک وجهه اعتقادی دارد و این جریان به دنبال اشتراک نظر در میان تمام فرق اهل سنت  است و خطر جذب اهل سنت به این جریان به خاطر مطرح شدن اشتراکات وجود دارد.
اندیشه تکفیری شیعه جسته و گریخته در بین برخی علمای شیعه به خصوص اخباریون وجود داشته است ولی می توان گفت منتها این نظرات و اندیشه های افراطی را در سطح نوشتار و گفتار بیان می کردند  و به حوزه عمل وارد نمی شوند؛ برای نمونه سید نعمت الله جزایری و یا محقق بحرانی صریحتا می گویند مخالفین شیعه کافرند و چون مفاسدی برای اجرای این احکام وجود دارد امکان پذیر نیست و اگر دولت حق امام زمان حاکم شود می توان حدود را اجرا کرد.
هم اکنون افراطیون شیعه در حال زنده کردن روایات مرتبط با مهدور الدم بودن ناصبی ها هستند؛ روایاتی که می گویند ناصبی ها از هر موجودی مثل سگ پست تر هستند. این افراطیون از روایاتی که جای بحث و بررسی دارند استنباط می کنند که هر کس با شیعه دشمنی می کند دشمن اهل بیت است و خونشان هدر است و الان این حدود قابل اجرا است و اگر یک سنی با  شیعه مخالف است فتوا می دهند وحتی همه اهل سنت به خاطر اعتقاد به خلفا دشمن اهل بیت و خونشان هدر است.
البته در تکمیل صحبت های جناب اریسیان نکته اینکه در تاریخ آمده: سید نعمت الله جزایری می گوید: شاه طهماسب خیلی به محقق کرکی ارادت داشت و محقق کرکی نامه و دستور داد که علما اهل سنت را از شهر بیرون کنید، هنگامی که محقق کرکی در شهر حرکت می کرد جوانان به همراه محقق کرکی  شیخین را لعنت می کردند که وقتی اُمرای اهل سنت این حرف را شنیدند جنگ ها و خون ریزی های زیادی رخ داد و حتی علمای حجاز نامه ای به محقق کرکی مبنی بر اختلاف و شکنجه در حجاز  دادند که لعن شما در اصفهان باعث گرفتاری ما در حجاز شده است. من این مطالب را مشروح در کتاب آورده ام.
اسدی: به هر حال ما برائت را در  مسلمات دینی خود داریم، حدود برائت و مرز تکفیر و برائت چگونه تبیین می شوند؟
اریسیان: برائت یک بحث اعتقادی است و همه انسان ها به آن قائل هستند؛ چرا که همه از بدی بشان می آید و از نیکی خوششان و ما در روایات صحبت از برائت شده است و همه علمای شیعه برائت را قبول دارند و جز مسلمات هست اما نحوه ابراز برائت مسئله است و اینکه ما نسبت به مقدسات اهل سنت برائت داشته باشیم درست نیست؛ ما نسبت به هر امر باطلی برائت می جوییم ولی باید مراقب باشیم که دل کسی را نلرزانیم و موجبات فساد را فراهم نکنیم.
در قرآن داریم که خدا می فرماید: من از آنچه که شرک می ورزید بری هستم  و از اندیشه مشرکانه شما نه از خود شما؛ البته برائت از فرد هم در جایی که فرد عالما و عامدا خود را صد درصد با اندیشه غلط منطبق کرده است هم داریم.
مسائلی: در تکمیل حرف های جناب اریسیان باید گفت که اظهار تبری به مقدمه نیاز دارد: ملاحظات تبیلغی که همان رعایت مصالح در این ابراز برائت مطرح است که خود به نحوی نحوی باطل می شود.  مثل اینکه درتبری تهمت بزنیم که قطعا از منظر دین مردود است. همان طور که حضرت علی علیه السلام علی رغم توانایی در مواجهه با معاویه از روش های غیر دینی و اخلاقی استفاده نمی کردند.
ضمن اینکه به خاطر وجود تقیه در معارف دینی، در مورد برائت حتی داریم که می توان از ائمه هم برائت داشت
حسین اسدی: آیا شما با این نظر که پیدایش و رشد گروه های تکفیری زاییده ضعف جهان اسلام در قبال برقراری سیاست تقریب و وحدت است موافق هستید؟
مسائلی: بله؛ من بیشتر کم کاری را متوجه علمای شیعه را می دانم؛ چرا که می توانستند یک تعامل با اعتدالیون اهل سنت برقرار کنند. الان در رسانه های جهان شیعه را همانند بهاییت دست ساز انگلیس و بد نام معرفی می کنند و لذا  شیعه نمی تواند با داعش درگیر شود بنابراین اهل سنت معتدل می تواند جلوی این جریان فتوا و موضع داشته باشد همانند الازهر. اگر فتوای شیخ محمود شلتوت از طرف شیعه و سنی و خصوصا اهل سنت جدی تر گرفته می شد و از طرف اهل سنت شیعه به عنوان یکی از 5 مذهب اسلامی معرفی می شد وضعیت امروز به مراتب بهتر می بود.
مورد دیگر اینکه برای مثال ما در مورد نهضت عاشورا یک تفسیر شیعه پسند معرفی کردیم و طبق مبانی اهل سنت ارائه نکردیم؛ ببینید امروز داعش داعیه دار جهاد اسلامی شده و حرکت امام حسین هم علیه طاغوت جهاد کردند. اگر تلقی جهاد امام علیه طاغوت به خوبی برای اهل سنت تبیین می شد امروزه شاید داعش به جای جنگ در عراق علیه ملک عبدالله می جنگیدند نه اینکه از ملک عبدالله پول بگیرند و یا با قطر می جنگیدند. بحث مفصل است ولی ما برخی جریانات نزدیک به خودمان را با برخی مواضع حاشیه ای از خود دور کرده ایم.
اریسیان: من به نظر شیخ بهایی در تعامل با شیعیان عراق اشاره می کنم؛ ما با اهل سنت و اعراب نمی توانیم تعامل کنیم  چرا که هم شیعه هستیم و هم غیر عرب و آنها از آن طرف می توانند با اهل سنت عرب تعامل کنند؛ چرا که اهل سنت هم حساس خطر از تکفیر دارند و هم اینکه شیعیان با نژاد عرب و به عنوان عرب تعامل با اهل سنت عربی داشته باشند.
فروزبخش: رشد جریان تکفیری چه تاثیری بر فضای نظری و جنبش نرم افزاری داخل کشور دارد؟
مسائلی: من یک نمونه ای که به ذهنم می رسد را ذکر می کنم. هم اکنون برخی در  طب سنتی و اسلامی به اخباری گری شدید روی آورده اند و می خواهند به صورت کلی طب نوین را زیر سوال ببرند؛ هم اکنون بدون توجه به سند و جهت صدور حدیث طبی در حوزه های علمیه در جهت رد کلی طب جدید پایان نامه می نویسند!!
اریسیان: از نظر من هم تاثیر خوب و هم تاثیر سو دارد. تاثیر خوبش این است که عده ای عقلانی با رویکرد تکفیر مواجه شدند و هدایت شدند برای نمونه حسام العماد برای تخریب شیعه فعالیت کرد و در نهایت شیعه شد و مبلغین دینی می توانند با عقلانیت دینی از تکفیر برای روشنگری شریعت استفاده کنند و هدایتگری کنند

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*